داستانهای کوتاه

ساخت وبلاگ
خانم جان میگفت قدیما زمستوناش مثل الان نبود ،  وقتی برف میومد چند روز پشت هم می بارید و می بارید گاهی صبح که میشد در حیاط از برفی که پشتش بود باز نمیشد ..خلاصه یه شب برامون مهمون اومد اون وقتا اینجوری داستانهای کوتاه...
ما را در سایت داستانهای کوتاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : alishskyo بازدید : 165 تاريخ : چهارشنبه 18 دی 1398 ساعت: 7:21

در احوالات کاسپارف استاد بزرگ شطرنج آمده: که در بازی شطرنج به یک آماتور باخت ، همه تعجب کردند و علت باخت را جویا شدند.او اینگونه عنوان کرد : در بازی با او نمی دانستم که او یک آماتور است ، برای این، با داستانهای کوتاه...
ما را در سایت داستانهای کوتاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : alishskyo بازدید : 183 تاريخ : چهارشنبه 18 دی 1398 ساعت: 7:21

مولانا می گوید : روزی از کنار مسجدی رد می شدم و دیدم عده ای دست به دعا برداشته اند و می گویند : خدایا کافران را بکش..رفتم تا به کلیسایی رسیدم و دیدم در آنجا هم عده ای دست به آسمان برداشته اند و می گوی داستانهای کوتاه...
ما را در سایت داستانهای کوتاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : alishskyo بازدید : 218 تاريخ : چهارشنبه 18 دی 1398 ساعت: 7:21